از دسته شغل های بسیار محبوب و پرطرفدار در حوزه ی دیجیتال مارکتینگ می شود به ، به مسئول مصحولات و یا همان مدیر محصولات اشاره کرد. اگر به این حوزه ی شغلی آشنا نیستید ، در ادامه همراه من باشید تا به بررسی مسئول پردوداکت منیجر بپردازیم و ان را بررسی بکنیم تا بیش تر با این حوزه آشنا بشوید. رشد موقعیت شغلی پروداکت منیجر به لطف وجود استارت آپ های بی شمار و زیادی است که در سر تا سر ایران در حال شکی گیری است . از دسته ویژگی های یک مسئول پروداکتت منیجر می شود به داشتن قابلیت ارتباط قوی ، قدرت تمرکز ، همدلی کردن و انگیزه و صبوری و مدیریت زمان اشاره کرد.
نقش سنتی مدیر محصول از شرکتهای تولید محصولات مصرفی نظیر Procter & Gamble یا Unliever نشأت میگیرد. در این شرکتها، این قهرمانهای محصول یا ردهی محصولات به عنوان مدیرهای اجرائیِ محصولات انجام وظیفه میکردند. از تحقیقات مربوط به بازار گرفته تا توسعهی محصول و بستهبندی و تبلیغات و فروش، این افراد محصولات را در جهت رشد و سوددهی بیشتر مدیریت میکردند.
با گذشت زمان، هر بخش از صنعت به طور عملی نوعی از مدیر محصول را شکل داد. حتی شرکتهایی که روی ارائهی خدمات متمرکز بودند هم روی نوعی مدیر محصول تکیه کردند تا نیازهای مشتری و بینشهایی که از بازار دریافت میکردند را به خدمات جدیدی تبدیل کنند.
در بعضی بازارها، این نقش به دو قسمت تقسیم شد، یکی مدیر محصول و دیگری مدیر بازاریابیِ محصول. مدیر بازاریابی محصول بیشتر روی بازاریابیِ خارجی (outbound marketing) و هماهنگی تمرکز میکند؛ در حالی که مدیر محصول بیشتر تلاشهایش را روی هماهنگیِ داخلی متمرکز کرده و با تیمهای تحقیق و توسعه یا مهندسیِ شرکت همکاری میکند. در این وضعیت که وظیفه تقسیم میشود، هر دو طرف نزدیک به هم کار میکنند تا از سازگاری و هماهنگی در تمام گروههای ذینفع مطمئن شوند
من نمی گم که پروداکت اونر نباید یا نیازی نیست که دغدغه درست بودن و مفید بودن آیتم های بکلاگ رو داشته باشه! بیشتر حرفم اینه که پروداکت اونر بدون داشتن پروداکت منیجر یک مدل نادرسته، خصوصا توی اسکرام. یا حداقل توی خیلی از تیم ها اشتباه برداشت می شه ازش و ازش انتظار این که واقعا یک محصول خوب و مفید تولید کنه نمی ره.
در واقع مدل اسکرام یک پیشفرض غلط داره و اونم اینه که "تیم یا پروداکت اونر می دونه که چه چیزی می خوایم تولید کنیم". احتمالا هم پروداکت اونر فکر می کنه که مشتری یا کارفرما یا سایر ذینفعان دقیقا می دونن چه چیزی و چه زمانی اون رو می خوان و من فقط باید این رو به تیم منتقل کنم.
توی اسکرامی که ما اجرا می کردیم، ما واقعا با تغییر بکلاگ مشکلی نداشتیم، با این که اسکرام و اسپرینت هاش ما رو با سرعت می برد جلو خیلی حال می کردیم و حرف از iteration و بازگشت ها و ریویو می زدیم.
در حالی که اصل ایتریشن ها باید توی بیزینس مدل و قسمت دیسکاوری صورت بگیره. باید با تست های زیاد و با ساختن و دور انداختن های متوالی محصولات و فیچرها در سریع ترین زمان ممکن بفهمیم که کلیت ماجرا درست هست یا نه؟ مشتری اون رو می پسنده و استفاده می کنه و پول می پردازه یا نه؟ باید زود بفهمیم که این قبری که براش گریه می کنیم اصلا توش میّتی هست یا نه؟ باید فکر نون باشیم که خربزه آبه!
اگرچه مدیران محصول میتوانند در جایگاه یا بخش خودشان ارتقا پیدا کنند، اما معمول است که مدیران محصولِ باتجربه، به سمتِ مدیر کل یا مدیر بخش، ارتقای درجه پیدا میکنند. من بهشخصه مدیران محصول را به مدیریت فروش و بازاریابی و دیگر سمتهای مدیر کلی ارتقا دادهام. پایهی گستردهی دانش آنها از صنعت و محصول و عملکردها، ایشان را برای سمتهای زیادی در یک سازمان در اولویت بالا قرار میدهد.
حرفهی مدیریت محصول پر از چالشها و فرصتهایی برای یادگیری و کمک به موفقیتِ سازمان است. بخشی از این سمت کارآفرینی است و بخش دیگر، مدیریت کل. افرادی که ترجیح می دهند با میزان بالایی از مسئولیت و استقلالِ عمل فعالیت کنند، از کار در این سمت بسیار لذت خواهند برد. سمتهای کمی در بازار کار امروزی وجود دارند که بتوانند با فرصتی که مدیر محصول برای شکلدادن به موفقیتِ آیندهی یک سازمان دارد، برابری کنند.
درباره این سایت